در این آغازین ایام ماه مبارک رمضان چه دلتنگ و حزینم که می بینم مردم دیارم چه بیهوده تلاشی برای دنیای بازی و بازیچه می کنند چه سخت درتلاش اند و چه بیهوده طمعی.
دست وپایی می زنند برای گذران زندگی پر از مرداب های مرگبار، ولی به فراموشی سپرده اند که منت برسرشان گذاشته شده وزمین را به ارث آن ها داده اند و چه غمناک که برای لقمه ای بیشتر ازاین ارث معلوم و تقسیم شده ، دست بهر عملی می زنند.
اما وای که امام زنده ، ناظر به تماشا نشسته ، امتی که حضورش را از یاد برده و در این ایام فقط به یاد این هستند که اذانی گفته شود جرعه ای آب گوارا بخورند که عطش خود را مرتفع سازند.
اما هنوز تشنه حضور ش نشده اند تا منتظر اذان ظهور شوند و از جرعه ی گوارای وجودش بنوشند...........
ای که من از حضور حاضرت غایبم ، در خلوتم تو را می خواهم